Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ناطقان»
2024-05-09@09:14:57 GMT

نام ماه های ایران باستان

تاریخ انتشار: ۱۶ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۵۵۳۷۲۹

نام ماه های ایران باستان

ایرانی ها چندین هزاره پیش تر (حداقل ۷ هزار) با صورت های فلکی آشنا بوده اند، و در نجوم دستی ستبر داشته اند. اصل اساسی راز ماندگاری ایران در این است، که همه ملت چند ده میلیونی، در یک لحظه و یک روز بر سر سفره هفت سین می نشسته و می نشینند، همه جشن تیرگان یا مهرگان را در کنار هم در یک لحظه انجام می دهند، و همه در یک شب به یلدا می نشیند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ناطقان: یکی از مهمترین مسائل در بررسی های تاریخی ایران،  وجود چندین نوع تقویم است،  که باعث شده تحقیق های تاریخی را مشکل نماید،  یا حتی در هم بریزد.  بطور ساده همیشه با چند نوع تاریخ برخورد می کنیم،  هجری قمری،  هجری شمسی،  انواع میلادی،  انواع تقویم شهریاری، تبدیل هر کدام و یافتن زمان درست تاریخی خود داستانی است.  

 

ایرانی ها چندین هزاره پیش تر (حداقل ۷ هزار) با صورت های فلکی آشنا بوده اند، و در نجوم دستی ستبر داشته اند. اصل اساسی راز ماندگاری ایران در این است،  که همه ملت چند ده میلیونی،  در یک لحظه و یک روز بر سر سفره هفت سین می نشسته و می نشینند، همه جشن تیرگان یا مهرگان را در کنار هم در یک لحظه انجام می دهند،  و همه در یک شب به یلدا می نشیند.

 

سرزمین ایران بدلیل داشتن چهار فصل و آسمان صاف و محیطی طبیعی عالی باعث شده بود ایرانیان باستان، تقویمی تنظیم کنند، که با تقویم طبیعی و دوره رویداد های کیهانی،  حداکثر انطباق را داشته باشد. این کوشش منجر به ایجاد و بهره برداری از تقویم و نظام گاهشماری کاملاً علمی شده بود، که در نهایت با ایجاد و تنظیم تقویم ایرانی،  به حداکثر دقت ممکن برای تطبیق تقویم قراردادی، با تقویم طبیعی دست یافتند،  امروزه نیز این تقویم همچنان دقیق ترین تقویم تاریخ بشر شناخته می شود.

 

تقویم خورشیدی ایران می تواند مبدأهایی داشته باشد، مانند:اهورایی، میترایی، مادی، زرتشتی، هجری و غیره.  تقویم ایرانی، حیثیت و آبروی علمی تاریخی ما ایرانیان در جهان است.

قبل از اینکه تقویم های دین های مختلف پدید آیند،  توسط مردم ایران تقویم خورشیدی ایرانی بوجود آمد.

مبادی تاریخ ــ  منظور زمان وقوع حادثه ای است،  که ملتی آن را برای خود مبدا قرار داده،  و زمان را با آن می سنجند.

سال خورشیدی ــ برابر است با ۳۶۵ روز و ۶ ساعت، که زمان گردش کره زمین به دور خورشید است،  که از گذشته های دور ایرانیان آنرا محاسبه کردند.

سال قمری ــ  آنرا هلالی هم می گویند،  یعنی مدتی که قمر از هلال یک دور خود را در مدت ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و ۴۳ دقیقه می پیماید.  یک سال قمری ۳۵۴ روز است.

سال میلادی ــ  مبدا آن تاریخ تولد حضرت مسیح است.

 


 

تاریخ خورشیدی ایرانی

ما ایرانیان با کشف های تمدن کهن جی،  براحتی متوجه شده ایم چند هزار سال تاریخ تمدن بسیار عالی داشته ایم، و لازم است از تاریخی استفاده کنیم،  که تمام این سالها را پوشش دهد،  و مثلاً مجبور نباشیم بگوییم ۱۵۰۰ ق.م، تا ۱۷۵۰ ق.م،  که بدست آوردن درست آن در ذهن ایرانی بسیار مشکل می شود،  در صورتیکه نوشته شود از ۲۵۰۰ تا ۲۷۵۰ خ.ا،  براحتی تاریخ را متوجه می شویم و حتی می توانیم در ذهن شکل بندی کاملی از تاریخ ایجاد نماییم.

 

تعریف تاریخ تقویم ها در ایران

در یک قرن گذشته، اهل تاریخ بنا به ذوق و سلیقه خود و بطور کلی، تاریخ ایران را قبل از کشف تمدن جیرفت به:  ایران ماقبل باستان،  ایران باستان، دوران اسلامی،  دوران معاصر،  تقسیم کرده بودند. هنوز بعد از کشف های بزرگ تاریخی،  هیچ تغییری در این تقسیم بندی ارائه نشده است، زیرا در ایران هیچ مرکز تعیین تعریف تقویم تاریخ نداریم. حتی در همان تقسیم بندی قدیمی،  تاریخ شمار یکسانی ارائه نشده است،  هر شخصی باب دل و دانش از یک نوع تاریخ استفاده می کند،  یکی از قمری دیگری از هجری شمسی،  و یکی دیگر از میلادی،  و یک وضع درهم و برهم ایجاد شده،  که هر شخص برای مطالعه آنها نیازمند داشتن یک برنامه کوچک تبدیل سالها است.

به منظور رفع این مشکل من پیشنهاد می کنم،  تاریخ ها را با تاریخ خورشیدی ایرانی که خ.ا، نامیده ام،  شمارش کنیم،  و دوران تاریخ را به موارد زیر تقسیم نماییم:

ـ تاریخ قبل از تمدن کهن ایران، که به قبل از خورشیدی ایرانی یا به اختصار ق.خ.ا،  می نامم.

ـ  تاریخ دوران تمدن کهن ایران، که از ابتدای خ.ا، تا دوران ماد می باشد.

ـ  تاریخ دوران باستان ایران از ابتدای ماد تا آخر شاهنشاهی ساسانیان می باشد.

ـ  تاریخ دوران اسلامی.

ـ  تاریخ دوران معاصر.

توجه:  یکبار دیگر توضیح دهم،  تاریخ خورشیدی ایرانی،  که من در نظر گرفته ام،  برابر با سابقه و مبدأ ۷۰۰۰ ساله ظروف ایرانی موجود در موزه های ایران و جهان با علامت گردونه مهر است،  که نشان از تمدن ۷۰۰۰ ساله است،  و نیز پایان هزاره هفتم است.

 

تبدیل سالها

خورشیدی ایرانی به هجری خورشیدی ــ  بدین منظور عدد ۵۶۰۸ را با عدد سال هجری خورشیدی جمع می کنیم،  مانند:

۷۰۰۰ = ۱۳۹۲ + ۵۶۰۸

عدد حاصل،  سال میترایی مورد نظر در سال هجری خورشیدی است،  و برعکس با کم کردن،  سال آریایی میترایی می شود.

خورشیدی ایرانی به میلادی:  یکمین سال میلادی برابر است با سال ۴۹۸۷ آریایی میترایی،  یعنی با کم و یا زیاد کردن این عدد،  سال  آریایی میترایی به میلادی و یا بر عکس تبدیل می شود.

هجری خورشیدی به هجری قمری ــ  برای تبدیل آنرا در ۱۱ (اختلاف بین روز های خورشیدی و قمری) ضرب کرده،  حاصل ضرب را به ۳۵۴ (تعداد روز های سال قمری) تقسیم می کنیم، عدد حاصل را با سال خورشیدی (شمسی) جمع می کنیم، سال قمری بدست می آید.  مثال: ۱۳۹۲ شمسی برابر است با

۱۴۳۵ = ۱۳۹۲ + ۴۳ = ۳۵۴ / ۱۵۳۱۲ = ۱۱ * ۱۳۹۲

 

هجری قمری به هجری شمسی ــ  آنرا در عدد ۱۱ ضرب کرده حاصل را به ۳۶۵ (تعداد روز های سال شمسی) تقسیم کنید، عدد حاصل را از سال قمری کم کنید، سال شمسی به دست می آید.

 

هجری شمسی به میلادی ــ  عدد ۶۲۱ را به سال شمسی بیفزایید،  سال میلادی به دست خواهد آمد،  و از کم کردن همین عدد از سال میلادی،  سال شمسی به دست خواهد آمد.


 

عکس تاریخی درویش هنگام مطالعه در تهران،  حدود ۱۳۱۰ خورشیدی،  مشروح در تاریخ دراویش ایران،  با اینکه در گذشته ها ایرانیان به زمان و تقویم اهمیت می دادند،  ولی امروز با نگاهی به اطراف خود می بینیم،  که تقریباً زمان فراموش شده،  و مردم مطالعه و تحقیق را کنار گذاشته اند.  این موضوع خیلی بد و نگران کننده است،  یعنی سپردن زمان و سرنوشت به دیگران و کشور هایی،  که برای زمان و تقویم ارزش قائل هستند.

 

نام ماه های ایرانی

در مقالات تاریخی خیلی پیش می آید،  که از ماه های مختلف استفاده می شود،  به همین جهت نام آنها را در اینجا می نویسم.

ماه های خورشیدی پارسی   ماه های شمسی عربی  تعداد روز،

* فروردین                        * حمل                            * 31

* اردیبهشت                      * ثور                             * 31

* خرداد                           * جوزا                            * 31

* تیر                               * سرطان                         * 31

* مرداد                            * اسد                             * 31

* شهریور                        * سنبله                           * 31

* مهر                             * میزان                           * 30

* آبان                             * عقرب                           * 30

* آذر                              * قوس                            * 30

* دی                              * جدی                             * 30

* بهمن                           * دلو                               * 30

* اسفند                           * حوت                             * 29

 

ماه های غربی و تعداد روز   ماه های قمری و تعداد روز

* ژانویه ،  31                           * محرم الحرام ، ۳۰

* فوریه ،  28                            * صفر المظفر ، ۲۸

* مارس ،  31                           * ربیع الاول ،  29

* آوریل ،  30                           * ربیع الثانی ،  30

* مه  ،    31                            * جمادی الاول ،  29

* ژوئن ،  31                            * جمادی الثانی ، ۳۰

* ژوئیه ،  31                           * رجب المرجب ، ۳۰

* اوت ،   31                            * شعبان المعظم ،  30

* سپتامبر ، ۳۰                         * رمضان المبارک ،  29

* اکتبر ،  31                            * شوال المکرم ،  30

* نوامبر ،  31                          * ذی قعده الحرام ، ۲۹

* دسامبر ،  31                         * ذی حجه ،       29

 

روز های ایرانی ــ  شنبه: کیوان شید،  یک شنبه: مهر شید،  دو شنبه: مه شید،  سه شنبه: بهرام شید، چهارشنبه: تیر شید،  پنجشنبه: اورمزد شید،  جمعه: ناهید شید

 

اسامی روز های ماه ها در ایران قدیم

 * روز اول =  اورمزد روز   * روز دوم =  بهمن روز =  جشن بهمن گان * روز سوم =  اردیبهشت روز =  جشن اردیبهشت گان * روز چهارم =  شهریور روز =  جشن شهریور گان * روز پنجم =  سپندار روز =  جشن اسفند گان * روز ششم =  خرداد روز =  جشن خرداد گان * روز هفتم = امرداد روز =  جشن امرداد گان * روز هشتم =  دیبا روز * روز نهم =  آذر روز =  جشن آذر گان * روز دهم =  آبان روز =  جشن آبان گان * روز یازدهم =  خور روز * روز دوازدهم =  ماه روز * روز سیزدهم =  تیر روز =  جشن تیرگان * روز چهاردهم =  گوش روز * روز پانزدهم =  دیبا روز * روز شانزدهم =  مهر روز =  جشن مهر گان * روز هفدهم =  روشن روز * روز هجدهم = روشن روز * روز نوزدهم =  فروردین روز = جشن فروردین * روز بیستم =  بهرام روز * روز بیست و یکم =  رام روز * روز بیست دوم = باد روز * روز بیست و سوم =  دیب روز * روز بیست و چهارم =  دی روز = جشن دی گان * روز بیست و پنجم =  ارد روز * روز بیست و ششم =  اشتاد روز * روز بیست هفتم =  آسمان روز * روز بیست و هشتم =  زامیاد روز * روز بیست و نهم =  مار اسپند روز * روز سی ام =  ایزان روز

 

تذکر:  هر روز که با اسم ماه یکی می شد،  جشنی بر پا می کردند،  اما از همه جشنها مهمتر جشن فروردین گان و مهر گان بود .

 

نام سالها

ایرانیان باستان برای هر سال نام حیوانی را نهاده بودند،  ایرانیان تورفان و کاشغر و فرغانه،  که در میان جاده ری یا جاده ابریشم دروغی قرار داشتند،  بدلیل تبادل فرهنگی با چین و هند،  این نامها را به تدریج به تمام هند و چین گسترش دادند.  این اسامی (البته فارسی آن)عبارتند از: موش، گاو، پلنگ، خرگوش، نهنگ، مار، اسب، گوسفند، میمون، مرغ، سگ، خوک.

 

می توانید برای راحتی شعر زیر را حفظ کنید:

* موش و بقر و پلنگ و خرگوش شمار زین چارچو بگذری نهنگ آید و مار *

* آنگاه به اسب و گوسفند است حساب همدونه و مرغ و سگ و خوک آخر کار * همدونه = میمون.

برای تشخیص آنکه هر سال با کدامیک از این سالها مطابقت دارد،  از سال خورشیدی مورد نظر عدد ۶ را کم کنید،  حاصل را بر ۱۲ تقسیم کنید، عدد باقی مانده این تقسیم را که حتماً کمتر از ۱۲ است،  را در نظر بگیرید، از شماره یک یعنی موش شروع به شمردن کنید،  نام هر حیوانی که با عدد باقیمانده مطابقت کرد،  سال همان حیوان است.

 

تاریخ پیدایش تقویم

سال خورشیدی براساس مدت زمان گردش زمین به دور مدار خورشید محاسبه می شود.  روش های متعددی برای محاسبه این دوره وجود دارد، اما رایج ترین آنها سال استوایی می باشد،  که فاصله بین عبور های متوالی خورشید از مسیر نقطه اعتدالی بهاری می باشد،  بدین ترتیب یک سال خورشیدی شامل ۳۶۵.۲۴۲۱۹۹ روز می باشد،  که برابر است با ۳۶۵ روز و ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه.

 

سال استوایی و ماه کلیسایی با هم سازگار نیستند. ۱۲ ماه قمری ۳۵۴.۳۶۷۰۶ روز است،  که ۱۱ روز از سال خورشیدی کمتر است. علاوه بر آن نه سال استوایی و نه ماه کلیسایی به وسیله طول روز قابل تقسیم نیستند.  بنابراین جهت گرد آوری و تالیف هر تقویمی،  که در برگیرنده مراحل ماه و فصول باشد،  قرار دادن روزها در فواصل مناسب ضروری است.  این روز های زیادی،  به عنوان روز هایی که به زور درج شده اند معروفند.  شناخته شده ترین این روزها ،  روزی است که هر چهار سال یک بار،  به ماه فوریه افزوده می شود،  و آن سال به عنوان سال پرشی نامیده می شود.  اصلاح تقویمها به دلایل زمان سنجی و تاریخی بسیار حیاتی می باشد. همچنین برای تنظیم زندگی شهری، کشاورزی و وقایع مذهبی حائز اهمیت است.

 

تقویم را می توان به عنوان سیستمی تعریف کرد،  که زمان را در دوره های طولانی از قبیل روز، ماه و یا سال بطور مناسب تقسیم می کند،  و آنرا با نظم معین سازماندهی می کند.  واژه Calendra از لغت لاتین Calenda  گرفته شده است،  که اولین روز ماه روم بوده،  و برای تعیین و معرفی جشنها،  روز های بازار و دیگر وقایع استفاده می شده است.

 

چندین واحد استاندارد هستند،  که برای تمام سیستم های تقویمی وجود شان ضروری است.  روز، واحد اساسی محاسبه در هر تقویمی می باشد،  روز قسمتی طبیعی از زمان است،  که لازم است تا زمین یک بار دور محور خودش بچرخد.  البته آغاز روز بعد،  آن طوری که ما آن را معیار قرار داده ایم،  همواره نیم شب نبوده است.  ستاره شناسان از قرن دوم پس از میلاد،  تا سال ۱۹۲۵،  ظهر را معیار تغییر روز می دانستند،  که تقارن بود با زمانی که کوتاهترین سایه از جسمی بر روی زمین می افتاد.  برخی از تمدن های ابتدایی این معیار را سحر معین کرده بودند. بعدها یهودیان، بابلیان و یونانیان این زمان را به غروب تغییر دادند،  هندوها و مصریها سحر را مبدا روز می دانستند،  رومیان نیمه شب را نقطه پایان امروز،  و نقطه آغاز فردا قرار دادند.

 

تمدن های غربی مدت زمان روز را ۲۴ ساعت قرار دادند،  ۱۲ ساعت برای زمانی که روشنایی وجود دارد،  و ۱۲ ساعت برای تاریکی،  که احتمالاً این کار رومیان بوده است.  البته تمام تمدنها از جمله یونانیان، سومریان، مصریان و رومیان،  به نوبه خود از روش بابلیان برای تقسیم مدت زمان هر روز به ۲۴ ساعت پیروی کردند،  تقریباً قرن ۱۷ قبل از میلاد مسیح.  جهت اطلاع از روم اولیه به جغرافیای تاریخی ایران مراجعه شود.

 

هفته نیز تقسیمی ساخت دست بشر است،  و چیزی مربوط به ستاره شناسی یا پدیده های طبیعی نمی باشد. هفت روز هفته که در سراسر جهان یکسان است،  گاه از مقدس بودن عدد هفت نزد عارفان و یا وجود هفت ستاره منتج شده باشد.  اگر چه هفته ای با هفت روز در میان مارها رایج است،  اما تمدن های باستانی این گروه از روز های متوالی را به ترتیبی دیگر نام گذاری می کردند.

 

برخی از قبایل غرب آفریقا واحدی معادل با چهار روز داشتند،  در آسیای مرکزی و آشور واحد معادل با پنج روز رایج بوده،  و مصریان هم ده روز را به عنوان یک واحد می دانستند.  یک بار دیگر بابلیان با قرار دادن هفت روز در یک واحد،  هفته را به وجود آوردند.  تقویم مدرن یهودیان این واحد هفت روزی را به خوبی به کار برده است.

 

بر اثر کامل شدن گردش ماه به دور زمین،  واحد ماه به وجود آمد،  که به نام ماه کلیسایی معروف است،  و در حدود ۲۹.۵۳۰۵۹ روز می باشد.  اکثر فرهنگ های باستانی به دلایل بسیار واضحی،  تقویم خود را بر اساس ماه کلیسایی اصلاح کردند.  یک علت آن گردش ماه است،  که با چشم غیر مسلح قابل ملاحظه است.

 

پیدایش تقویم در ایران

بدلیل اینکه چهار فصل سال در ایران منظم بود،  و آسمان صاف و آفتابی داشت،  ایرانیان برای تقویم از طبیعت و دوره رویداد های کیهانی حداکثر انطباق را ایجاد کردند.  این کوشش منجر به ایجاد و بهره برداری از تقویم ها و نظام های گاهشماری بسیار متعدد و متنوعی شده بود،  که در نهایت با ایجاد و تنظیم تقویم اعتدالی ایرانی،  به حداکثر دقت ممکن برای تطبیق تقویم قراردادی با تقویم طبیعی دست یافتند،  امروزه نیز این تقویم همچنان دقیق ترین تقویم تاریخ بشر شناخته می شود…

 

سال رومی یا اسکندری ــ   مبدا آن روز دو شنبه ۳۲۱ قبل از میلاد،  مصادف با ابتدای سلطنت سلوکوس نیکاتو جانشین اسکندر رومی ایرانی است،  بعضی می گویند چون علمای اسکندریه آنرا وضع کردند،  لذا به این نام مشهور شد.

 

سال یزدگردی ــ  این سال بعد از اسلام مرسوم شد، و مخصوص پارسیان بود،  و مبدا آن جلوس یزدگرد در روز سه شنبه ۲۲ شهر ربیع الاول ۱۱ قمری برابر با ماه (حزیران رومی)،  یعنی سال ۹۹۳ رومی یا اسکندری برابر با ۱۶ ژوئن ۶۳۲ میلادی است،  که ۳۶۵ روز حساب می شد.

 

تقویم جلالی ــ  سال ۴۷۱ بدستور جلال الدین ملکشا سلجوقی،  خیام نیشابوری با کمک جمعی از علما مانند:  حکیم عمر خیام، میمون بن نجیب واسطی، عبد الرحمن خازنی،  تا به سرپرستی عمر خیام تقویمی ترتیب داند،  که بنام تقویم جلالی معروف گردید،  و سال را ۳۶۵ روز و هر چهار سال یک روز کبیسه میگرفتند،  این دقیق ترین تقویم و بر گرفته از تقویم آریایی میترایی بود.

 

کدام سال ایرانی درست است

عده ای سال ۱۳۹۲ هجری خورشیدی را ۷۰۷۷ خورشیدی ایرانی می گویند،  و عده ای ۷۰۳۵ را،  و عده ای بسیاری از مردم را سرگردان کرده اند،  که کدام سال واقعی ایرانی است،  و اصولاً مبدآ سال ایرانی،  که بنام آریایی میترایی معروف شده است چه می باشد.

 

 هر کدام از این دو سال،  یا چند گونه مبداً سال ایرانی،  برای خودشان دلایلی دارند،  که این دلایل هر چه می باشد تفاوتی نمی کند،  زیرا ما می توانیم مثلاً گردونه مهری،  که در یک کاسه هفت هزار ساله است،  مبداً سال بدانیم،  یا یک اثر معبد باستان شناسی و یا چیز دیگری را،  که با پرتو نگاری و تعریف باستان شناسی چند هزار ساله می دانند،  مبداً سال بدانیم.

 

هیچ کدام از این سرآغاز های سال مشکلی نخواهد داشت،  خوبی سال خورشیدی همین است،  حتا می توان هر اتفاق دیگری را سر آغاز دانست.  مانند تغییرات تاریخی و اجتماعی در ۱۳۹۲ سال پیش را،  که در مدت یک قرن گذشته،  مبداً رسمی و دولتی سال ایرانیان در کشور های ایران و افغانستان شده است.

 

اما مشکل در اینها نیست،  مشکل در عدم هماهنگی ملی و مردمی در تعیین سال است،  که البته این عدم هماهنگی،  در مسائل دیگر هم خود نمایی می کند،  این وضع را فقط و فقط جوانان باهوش متخصص ایرانی می توانند تغییر دهند،  با گفتن و نوشتن و بحث کردن درباره موضوع تقویم ایرانی و مبداً سال ایرانی.  ما ایرانیها در ابتدای ورود به تمدن جدید هستیم،  و باید موضوعات و مسائل اجتماعی خود را مطرح و بیان کنیم،  و درباره آنها عمیق تعلیل و تحلیل نماییم.


عکس ظروف ۷۰۰۰ ساله ایرانی با علامت گردونه مهر

 

عکس ظروف ۷۰۰۰ ساله ایرانی،  با علامت گردونه مهر،  که در موزه های ایران و جهان بفراوانی دیده می شوند.

 

توجه:  آریایی همان ایرانی است،  مهری و میترایی هم دین نیست،  بلکه کهن ترین آیین می باشد،  که عبادت و شکر گزاری از طبیعت و برکت های جهان است،  و پایه اولیه تمام دینها می باشد. در تمام دین های رسمی کشور های جهان،  به مهر و مهربانی و شکر گزاری درباره برکت های جهان اشاره شده و وجود دارد. مهر و میترا به هیچ وجه منافات با هیچ دینی ندارد،  چون دین نیست.

 

نام روزها در تقویم ایرانی

1ــ نخستین روز هر ماه روز هرمزد یا اهورامزدا است،  که نام ستارۀ مشتری هم می باشد،  و اهورا مزدا خدای بزرگ ایرانیان باستان و زرتشتیان، و خالق زمین و آفریننده امشاسپندان است،  و در عین قدرت و دانش منبع خیر و راستی است.

* گه کند اورمزدت از سر زهد زین جهان سیر و زان جهان ناهار * سنایی

  

 

2 ــ  بهمن یا «وهمن» روز یکی از امشاسپندان در جهان معنوی و نمایندۀ منش نیک اهورا مزدا است،  و در جهان مادّی نگهبانی چهار پایان سودمند بدو سپرده شده است،  و ماه یازدهم هر سال شمسی است.

* رسم بهمن گیر و در سر تازه کن بهمنجنه ای درخت ملک بارت عزّ و بیداری سنه * منوچهری

 

3 ــ  اردیبهشت روز یکی از امشاسپندان در جهان مینوی،  نمایندۀ پاکی و تقدّس و در جهان خاکی نگهبانی آتش بدو محوّل شده است،  که ماه دوم شمسی و روز سوم از هر ماه خورشیدی است.

* اردیبهشت روز است ای ماه دلستان امروز چون بهشت برین است بوستان * منوچهری

* همه سـالـه اردیبهشـت هــژیـــر نگهبــان تو پــرهُـش و رای و ویــر * فردوسی

 

4 ــ  شهریور روز یکی از ایزدان در جهان مینوی،  نماینده فرّ و اقتدار اهورا مزدا و در جهان مادّی پاسبان فلزّات و ماه ششم از سال شمسی است.

* به شهریور بهمن از بامداد جهـانــدار داراب را مــام زاد * فردوسی

 

5 ــ  سپندارمذ  «بردباری و فروتنی» یکی از امشاسپندان واسطه بین خالق و مخلوق است «خرد مقدّس، اهورا مزدا، سروش» ماه دوازدهم از سال شمسی است،  که امروزه اسفند ماه نامیده می‌شود نگهبانی زمین بدو سپرده شده است و ضمناً روز زنان و جشن است.

* چو این پند زرتشت را بازگفت همانگه سفندارمذ پیش رفت *

* بدو گفت کای مرد پاکیزه تن سخن ها بباید شنیدن زمن *

* چنین است فرمان داد آفرین که  پاکیزه  دارند  روی زمین * بهرام پژدو

 

6 ــ  خرداد روز یکی از امشاسپندان و مظهر کمال اهورامزدا در این جهان و در جهان مینوی است و نگهبانی آب با اوست و سوّمین ماه از سال شمسی است.

* خرداد روز داد نباشد که بامداد از لهو و خرّمی نستانی زباده داد * مسعود سعد سلمان

 

7 ــ  امرداد یا مرداد یکی از امشاسپندان و مظهر جاودانگی اهورا مزدا است و در جهان مینوی بخشایش ایزدی و بخشاینده جزای کار های نیکو کاران است که هفتمین روز هر ماه خورشیدی و پنجمین ماه از سال شمسی است.

* زخرداد باش از بر و بوم شاد تن چارپایان زمرداد باد * فردوسی

 

8 ــ  دیبازر در اوستا صفت اهورا مزدا است.

 

9 ــ  آذر روز ایزد نگهبان آتش نزد ایرانیان باستان است،  که نهمین روز هر ماه خورشیدی و نهمین ماه از سال شمسی است.

* ای خردمند سرو تابان ماه روز آذر می چو آذر خواه * مسعود سعد سلمان

 

10 ــ  آبان روز نام ایزد نگهبان آب در آئین زرتشتی است،  و ماه هشتم از سال شمسی است.

* آب انگور بیارید که آبان ماه است وقت منظر شد و وقت نظر خرگاه است * منوچهری

 

11 ــ  خور روز یا خورشید روز یکی از ایزدان است.  که نام روز یازدهم از هر ماه در ایران باستان است،  و نگهبان خورشید و روز خور است.

* تو پاسبان سلیل پری وشت می باش بسان خور که نگهبان قرص خور باشد * خسروانی

 

12 ــ  ماه روز یکی از ایزدان است،  نام روز دوازدهم هر ماه می باشد.

 

13 ــ  تیر یا «تَشتَر» روز نام فرشتۀ باران و موکّل باران به عقیدۀ پارسیان،  که ماه چهارم از سال شمسی و نام روز سیزدهم است.

 

14 ــ  گوش روز در آئین زرتشتی ایزد نگهبان چهارپایان است،  «روز چهاردهم از هر ماه خورشیدی»

* به روز گوش و اسفندارمذ ماه به گاه یزدجرد آخر شهنشاه * زرتشت نامه

 

15 ــ  دیبا مهر روز آفریدگار، آفریننده، در اوستا غالباً صفت اهورا مزدا است،  «روز پانزدهم از هر ماه خورشیدی»

 

16 ــ  مهر «میثر یا میتر» ایزد محافظ عهد و پیمان است،  و از این رو فرشته فروغ و روشنائی است.  «ماه هفتم از سال شمسی و روز شانزدهم هر ماه خورشیدی»

* همان اورمزد و همــان روز مهــر بشوید به آب خرد جان و مهر * فردوسی

* روز مهر و ماه مهر جشن فرّخ مهرگان مهر بفزای ای نگار ماه چهر مهربان * مسعود سعد سلمان

 

17 ــ  سروش روز (*)،  یکی از ایزدان است،  که در روز رستاخیز به امر حساب و میزان گماشته شده وی بندگان را راه فرمانبرداری می‌آموزد.

* همیشه سروشت به روز سروش نگهبان و افزونتر رای و هـــــوش * فردوسی

* در فرهنگ ایران باستان کسی که می میرد تا سه شب و روز روانش نزد سروش است از این رو بازماندگان مرده برای آرامش روان او در آن سه روز سروش را ستایش می کنند.  سروش پیام آور اهورا مزدا به انسان است.  در ادب فارسی سروش آوای هاتف غیبی است.

* تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش * حافظ

 

18 ــ  روشن یا رشن روز،  در اوستا رَز یشت آمده است به معنی راست و درست. ایزد داد در ایران باستان و از داوران روز پاداش که با مهر و سروش روان ها را داوری می کنند. «روز هیجده ام از ماههای ایرانی»

* چو جور سپهر آورد روز رشن تو را زندگی باد پدرام و خوش * فردوسی

 

19 ــ  فروردین « فروشی – فروهر – دارای توانمندی بر دیگری است » روز، یکی از ایزدان است و ماه اوّل هر سال خورشیدی است.

* جوان باد بخت تو در فرودین چو در فرودین ماه روی زمین * فردوسی

 

20 ــ  بهرام یا وهرام «پیروزی» ایزد نگهبان مسافران است و نام روز بیستم از هر ماه خورشیدی است. (نام فارسی ستاره مرّیخ).

* زبهرام گردون به بهرام روز دلــی را بساز و عدو را بسوز * فردوسی

 

21 ــ  رام «رامن» به معنا و مفهوم آشتی و آسایش و آرامش است. روز بیست و یکم از هر ماه خورشیدی است.

* تو را روز رام از جهان رام باد همان بــــــاد را با تو آرام باد *  فردوسی

 

22 ــ  باد «واد»  نام روز بیست ودوم از هر ماه خورشیدی است.

* فلک داد پر آب اورا به باد به هنگام آبان مه و روز باد * بهرام پژدو

 

23 ــ  دیب دین روز آفریدگار، آفریننده، در اوستا غالباً صفت اهورا مزدا است. نام روز بیست و سوم از هر ماه خورشیدی است.

 

24 ــ  دین «کیش و قانون» روز یکی از ایزدان در آئین زردشتی، روز بیست و چهارم هر ماه شمسی است.

* چو لشکر کشد در جهان دین و اَرد حسود تو را درد غم باد وَرد * فردوسی

 

25 ــ  آرد روز ، به معنای راستی و درستی است و یکی از ایزدان در جهان مینوی می باشد،  که پاداش کار های نیک و سزای کردار های بد به یاری او خواهد بود،  و در جهان مادی، مال وجلال و خوشی دینداران به یاری او تحصیل خواهد شد.

 

26 ــ  اَشتاد ، روز راستی و درستی، نام ایزدی مونت است در دین زردشتی وی راهنمای مینویان و جهانیان است،  روز بیست و ششم هر ماه خورشیدی است.

* روانت باد ویژه جان و دل شاد نگهدارت سروش و رشن و اشتاد * بهرام پژدو

 

27 ــ  آسمان روز بیست و هفتم هر ماه خورشیدی است.

* آسمان روز ای چو ماه آسمان بـاده نوش و دار دل را شــــادمان * مسعود سعد سلمان

 

28 ــ  زامیاد «زام ، زمین» ، در آئین زردشتی ، ایزد نگهبان زمین و روز بیست و هشتم هر ماه خورشیدی است.

 

29 ــ  اِرد «راستی و درستی» روز بیست و نهم هر ماه خورشیدی است.

* سرآمد کنون قصّه یزدگرد به ماه سفندارمذ روز اِرد *

 

30 ــ  انیران روز روشنائی بی پایان، نام ایزدی است،  در دین زردشتی، مظهر جلال اهورا مزدا روز سـی ام هر ماه خورشیدی است. 
برچسب ها: ماه ، ایران ، باستان ، ناطقان

منبع: ناطقان

کلیدواژه: ماه ایران باستان ناطقان ماه خورشیدی ایرانیان باستان سال شمسی خورشیدی ایرانی اهورا مزدا خورشیدی ایران تقویم ایرانی ایران باستان هجری خورشیدی سال خورشیدی تاریخ دوران سال میلادی سال ایرانی روز بیست یک لحظه تعداد روز ۷۰۰۰ ساله هجری شمسی سال قمری ۳۶۵ روز نام روز هفت روز ماه روز ماه ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت nateghan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ناطقان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۵۵۳۷۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ملک الشعراء حکیم شفایی، ادیب و پزشک نام‌آور اصفهانی

ایسنا/اصفهان حکیم شفایی، ادیب و پزشک نامدار اصفهانی در عصر صفوی بود که در علوم مختلف تبحر داشت. در کنار پزشکی، ادیبی برجسته نیز بود که دیوان شعری از خود به جای گذاشته است. این ادیب اصفهانی به ملک‌الشعرای زمانه خود ملقب است.

شرف‌الدین حسن حکیم شفایی اصفهانی از طبیبان بنام عصر صفوی بود که توانست به دربار شاه عباس راه یابد و پزشک مخصوص او شود. از سوی دیگر، او شاعری نکنه‌سنج نیز به شمار می‌رفت. این پزشکِ شاعر در سرودن، متأثر از بزرگانی چون حافظ شیرازی بود که در دیوانش هم بازتاب یافته است: «شفائی در کنار زنده‌رودم دل همی خواهد، کنار آب رکناباد و گلگشت مصلا را».

مهم‌تر از آن، تأثیر وی بر شاعران روزگارش بود تا جایی که او را معروف‌ترین استاد شعر صائب تبریزی می‌دانند؛ صائبی که درباره‌اش سرود: «در اصفهان که به دردِ سخن رسد صائب؟ کنون که نبض‌شناسِ سخن شفایی نیست» لطفعلی بنان، مصحح دیوان شفائی اصفهانی (نشر ادارۀ ارشاد اسلامی، ۱۳۶۲)، بحث مفصلی دربارۀ شعرِ این پزشک نامدار دارد؛ پزشک و شاعری که به‌ گفته بنان کمتر کسی او را می‌شناسد و «مجهول القدر» و «ناشناخته» است.

برای آشنایی بیشتر از طبابت و شاعری حکیم شفایی اصفهان که یکی از خیابان‌های نصف جهان نیز به‌ نامش است، با مسعود کثیری، از بنیان‌گذاران رشته تاریخ پزشکی در ایران، شاعر و عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان گفت‌وگو کردیم. کثیری ضمن تأمل در شعر و پیشه این پزشک، در گفت‌وگو با ایسنا، درباره تاریخ طب از دو جنبه عامیانه و مکتبی نیز بحثی مقدماتی مطرح کرد که در ادامه آن را می‌خوانید.  

اولین بیمار تاریخ، اولین پزشک تاریخ

مسعود کثیری، عضو هیئت‌علمی گروه تاریخ و ایران‌شناسی دانشگاه اصفهان و تاریخ‌نگار علم پزشکی، در گفت‌وگو با ایسنا و در مقدمه بحث خود ابتدا در تاریخ طب درنگ و بیان کرد: اگر بخواهیم در تاریخ پزشکی تأمل کنیم که انسان از چه زمانه و روزگاری به این دانش و علم دست یافته است، باید بگوییم از همان روزی که نخستین آدم بر روی کره زمین می‌زیست، این قلمرو نیز معنا یافت.

وی ادامه داد: به بیان دیگر، بنا بر ماهیتی که پزشکی و پیوند آن با زیست بشری دارد، نخستین انسان را می‌توان هم اولین بیمار تاریخ و هم اولین پزشک تاریخ دانست. چراکه بدون تردید آدمی از زمانی که پا به این دنیا گذاشته است، درد و رنج‌هایی داشته و برای درمانشان تلاش می‌کرده است. بیماری و طبابت از همان ابتدای تاریخ انسانی همپای یکدیگر بوده‌اند و اکنون نیز هستند.

کثیری، سپس به مفهوم و جایگاه درمانگری در دورترین ادوار تاریخی نظر کرد و توضیح داد: مردم در یک برهه مشخص، پزشکی را از دریچه ماورایی و جادوگری می‌دیدند. یک بیمار گمان می‌کرد که ناخوشی‌اش پیامد گناهان اوست.  

این مدرس و پژوهشگر افزود: بر اساس این ‌جهان‌بینی، نیروهای ماورایی یا خدایان عالم با فرستادن انواع بیماری‌ها انسان را مجازات و متنبه می‌کردند. این تفکر حتی در میان ادیان الهی نیز وجود داشت. برای نمونه، ‌ در دین مزدیسنا، زرتشتیان باور داشتند که اهورامزدا ۹۹۹ عامل نیک برای سلامت آدمیان در عالم گسترانده و هم‌زمان معتقد بودند که اهریمن نیز ۹۹۹ عامل بیماری یا ناخوش‌احوالی پیش پای بشریت گذاشته است.  

گذار ایرانیان از پزشکی مکتبی به طب فولکلوریک

پزشکی در گذر تاریخ، مانند هر علم و دانش دیگری، تحولات و دگرگونی‌های خاص خود را داشته است. مدرس تاریخ دانشگاه اصفهان این‌گونه درباره‌ آن تبیین کرد: نگاه جامعه بشری به درمانگری و از پنجره ماوراءالطبیعه با نگاه متفاوتی که یونانیان باستان به این قلمرو داشتند، به حاشیه رفت.

کثیری که از بنیان‌گذاران رشته تاریخ پزشکی در ایران است، یادآور شد: یونانی‌ها پا را از قلمرو ماورا صرف بیرون گذاشتند و در واقع جهان‌بینی آنان در این باب مادی شد. بقراط را می‌توان در این نظرگاه نو پیشتاز دانست. به باور این پزشک کلاسیک، بیماری امری مقدس نبود و ریشه‌ای زمینی داشت. بر اساس همین نگاه نو بود که پزشکی از دست کاهنان و امثال آنان خارج شد. از این پس، طب علمی شد که پزشکان در راس آن قرار می‌گرفتند.  

او اظهار کرد: علم پزشکی تا به دوران اسلامی و سرزمین ما در دوره پس از باستان برسد، تحولات بسیاری پشت‌سر گذاشت. وقتی از پزشکی در تمدن اسلام و بین پزشکان نامدار ایران صحبت می‌کنیم، ریشه‌های آن به همان اصول پزشکی بقراط بازمی‌گردد که آن را جالینوس مکتوب کرده بود. هم‌زمان با اوج تمدن اسلامی، یعنی قرون سوم و چهارم هجری قمری، پزشکی نیز به عالی‌ترین درجۀ خود در این دنیا رسید. ابن‌ ربن طبری، زکریای رازی، علی مجوسی اهوازی و ابن‌سینا از جملۀ آن مفاخر به شمار می‌آیند.  

این مورخ با تأکید بر این مسئله که روایت و تحلیل تاریخ پزشکی بحث گسترده‌ای است، چنین توصیف کرد: طب در قلمرو اسلامی و کشورمان پس از اوج اعتلای آن در قرون اولیه اسلامی، به دلایل و عللی که بحث در باب آن مفصل است، رکود کرد. پزشکی مکتبی ما در اسلام که ایران هم بخشی از آن بود، رسید به همان نقطه‌ای که در ابتدا گفتم.

او سپس بیان کرد: دانش پزشکی و طب ما از قله به قعر رسید و شد همان طب خرافی که در جهان‌بینی آدم‌هایش به قلمرو فرازمینی تعلق می‌گرفت. این پزشکی را که با باورهای خرافی اقوام مهاجم به ایران، مانند ترکمانان و مغولان، آمیخته شد، می‌توان Traditional Medicine یا Folk Medicine نامید.

پزشکی صفوی در مسیر سیاست و هویت ملی

این پژوهشگر تاریخ علم پس از ورود به پزشکی عامیانه یا فولکلوریک، به دنیای پزشکی صفویان وارد شد و توضیح داد: دوران صفویه عصری است که ما ایرانیان برای تأسیس دولتی ملی و مستقل و شیعی تلاش می‌کردیم. در این اندیشه و سیاست جدید تلاش می‌شد تا همه مردم ایران در سایه آیین تشیع به یک ملت واحد تبدیل شوند.

کثیری گفت: این حکومت نو بسیار تلاش می‌کرد تا نه‌ فقط در حوزه سیاسی بلکه در تمامی جنبه‌های زیست، انسان ایرانی را با نگرش‌های نوینش پیوند بزند. یکی از این جنبه‌ها پزشکی، فرهنگ سلامت و جهان‌بینی درمانگری ما بود که شخصیتی چون حکیم شفایی اصفهانی نیز در آن بالیده شد.

این مدرس تاریخ علم خاطرنشان کرد: شاید بشود اسم این راه و رسم نو را گذاشت طب سیاسی، طبی که به‌ سهم خودش بنیادهای هویت ملی و نوپای ما را تقویت کند. بنابراین، پزشکی علم و پیشه‌ای نبود که صرفاً در خدمت سلامت جسم و روان و درمانگری انسان باشد، پزشکی به بخشی از سیاست و هویت فرهنگی ما تبدیل شد.

عضو هیئت‌علمی گروه تاریخ و ایران‌شناسی دانشگاه اصفهان با تأمل در ویژگی‌ها و علایق پزشکان عصر صفوی چنین شرح داد: دخالت‌ دادن اصول مذهب و دین در پزشکی یکی از علایق و اهداف مهم پزشکان این دوران بود. پزشکان نامور و زبردست عصر صفوی غالباً در سیاست نیز نقش‌آفرینی می‌کردند.

وی ادامه داد: مخصوصاً در اواخر دوره صفویه شاهدیم که پزشکان معروف کشور پس از شاه مهم‌ترین مناصب را به عهده داشتند. غالباً پزشکان، شخص دوم یا سوم مملکت بودند. این افراد در تلاش بودند تا مطابق اصول اسلامی و احادیث و روایاتی که به دستمان رسیده است، شیوه‌ای نوین از پزشکی را ارائه کنند که مبتنی بر الهیات باشد.  

تاریخ‌ نگار علم پزشکی کشورمان جهان‌بینی مردم را نیز این‌گونه تبیین کرد: مردم کوچه و بازار نیز به شکلی دیگر از پزشکی مکتبی فاصله گرفتند. آنان برای درمان امراض و کسالت‌های خود به انواع خرافات و جادو و دعانویسی رو کردند. البته بسیار مهم است که بدانیم هم بین طبیبان ما و هم بین عوام عصر صفوی استثنا هم وجود داشت. به عبارت دیگر، دیدگاه‌های دیگری نیز در قلمرو علم پزشکی و سلامت دوران صفویه وجود داشت که در تضاد با نگاه غالب بود.  

در محکمه طبیب شاعر!

عضو هیئت علمی دانشگاه اصفهان سپس با ذکر این نکته که حکیم شفائی اصفهانی یکی از پزشکان همین دوره صفویه و از علمای روزگار خود بود، این‌گونه توصیف کرد: وقتی به کسی چون حکیم شفایی اصفهانی عالم می‌گوییم، منظور این است که صاحب علم است. عالم در اینجا صرفاً به معنای پیشوای مذهبی نیست.

وی افزود: این افراد در زمانه خود دانش‌آموخته حوزه‌های علمیه‌ای بودند که در آن دامنه وسیعی از علوم را می‌آموختند. بر همین اساس، حکیم شفایی نیز در چنین محیطی طب را آموخت و هم‌زمان بر دایره متنوعی از علوم زمانه خود، مانند ادبیات فارسی اعم از نظم و نثر، زبان و ادبیات عربی، فقه و اصول، صرف و نحو و فلسفه و منطق، تسلط داشت یا با آن‌ها آشنا بود.

محقق شهرمان با یادآورشدن این نکته که حکیم شفایی اصفهانی در سال ۹۹۶ هجری قمری به دنیا آمد و در ۱۰۳۷ هجری قمری درگذشت، متذکر شد: حکیم در خاندانی عالم چشم به جهان گشود که نسل‌درنسل جایگاه مهمی در علوم و حکمت‌های زمان خود داشتند. همگی آنان ضمن اینکه پیشوای مذهبی و روحانی بودند، طبابت هم می‌کردند. متأثر از همین پیشینه خانوادگی بود که او هم جذب علم و پزشکی شد. او در محیط خانوادگی خود و نزد دیگر بزرگان شهر اصفهان آموزش‌های لازم را دید.  

کثیری به زیست و پیشه حکیم شفایی قبل از پایتخت‌شدن اصفهان در سال ۱۰۰۶ هجری قمری و به‌دست شاه عباس صفوی نظر کرد و چنین شرح داد: حکیم شفایی قبل از ورود شاه عباس به اصفهان یکی از پزشکان نامدار شهر بود و محکمه‌اش نیز مکان معروفی چون مسجد جامع اصفهان یا عتیق محسوب می‌شد.  

او در توضیح محکمه گفت: محکمه اصطلاحی مخصوص در این روزگار بود که به مکان کار پزشک یا جایی که او و مریض همدیگر را ملاقات می‌کردند، گفته می‌شد. می‌گفتند محکمه چون پزشک مثل یک قاضی در آن حکم می‌داد. پزشک، دانش‌ها و علوم و تحلیل خود را با اطلاعاتی که از احوال بیمار به دست می‌آورد، کنار هم می‌گذاشت و درباره وضعیت مریض حکم می‌داد. واژه محکمه به همین حکم‌دادن اشاره داشت و بر همین اساس به پزشک نیز عنوان شغلی حکیم می‌دادند.

این مورخ و مدرس در ادامه اظهار کرد: حکیم شفایی همانند دیگر پزشکان یا حکمای زمان خود در جایی چون تخت‌سرای یا پله‌های مسجد می‌نشست و بیماران نیز به او مراجعه می‌کردند. حکما پول ویزیتی که امروزه با آن آشنا هستیم، دریافت نمی‌کردند. اما پول دارو را حتماً می‌گرفتند. هر حکیمی در بین بساط پزشکی خود دایرۀ متنوعی از گیاهان دارویی داشت.

وی تأکید کرد: البته دادن پول چندان مرسوم نبود. آنچه باب بود دادن مقداری خوراکی به طبیب محسوب می‌شد؛ یعنی هر کس به تناسب لطفش و توان مالی‌اش مقداری تخم‌مرغ، نان خشک، کشمش و مویز یا هر خوراکی و کالای دیگری که شاید با شغل بیمار ارتباط داشت، به پزشک می‌داد. حکیم شفایی اصفهانی در چنین نظامی طبابت می‌کرد. «حق قدم» هم باب بود و زمانی به پزشک داده می‌شد که خود او به بالین بیمار برود، نه اینکه بیمار به محکمه‌اش پا بگذارد.  

طبیب محبوب شاه عباس با قلمی لطیفه‌پرداز

این تاریخ‌نگار در مورد راهیابی حکیم شفایی اصفهانی به دربار شاه عباس بیان کرد: وقتی شاه عباس به اصفهان آمد و این شهر را پایتخت کرد، شفایی اصفهانی از چنان شهرت و مهارتی در طب برخوردار بود که در ردیف پزشکان دربار قرار گرفت. وی احترام و اعتبار فراوانی نزد این پادشاه صفوی داشت.  

او توضیح داد: همان‌طور که گفتم حکیم شفایی به رسم همه عالمان زمانه‌اش در علوم مختلف تبحر داشت، اما بیش از همه در پزشکی به شهرت و موفقیت رسید. در کنار پزشکی ادیبی برجسته بود و دیوان شعری از خود به جای گذاشته است که به تازگی هم برای چندمین بار چاپ شده است. او به جز پزشک دربار، به ملک‌الشعرای زمانه خود ملقب بود.

وی اضافه کرد: در اصفهان و شهرهای دیگر انجمن‌های ادبی مختلفی در بین پزشکان وجود دارد که متأثر از این طبیبِ شاعر، نام حکیم شفائی اصفهانی را برای خود برگزیده‌اند. دکتر محمد سیاسی مدیر و از جمله بانیان یکی از این انجمن‌ها در شهر اصفهان به شمار می‌رفت. ساختمان نظام پزشکی اصفهان نیز محل برگزاری این انجمن ادبی بود.

کثیری در پایان یادآور شد: اهالی ادبیات غالباً حکیم شفایی اصفهانی را به شعر و دیوان معروفش می‌شناسند و پزشکان نیز او را در جایگاه طبیبی نامدار در خاطره‌ها دارند. خود حکیم شفایی اصفهانی نیز به این مطلب اشاره‌ای کرده بود که شاعر بودن من چنان بر پزشکی‌ام سایه افکنده است که اهل شعر از طبیب‌بودنم آگاهی ندارند و از طرفی پزشکان نیز قدرت شعری من را نمی‌بینند و فقط در جایگاه طبیب می‌شناسند.

این پژوهشگر در باب اشعار حکیم شفایی توضیح داد: گفتنی است که شاعرانه‌های او در روزگار جوانی‌اش غالباً هجوآمیز و سخریه بود. ممکن بود از دست کسی دلخوری‌ داشته باشد و با توان شعری و قلمی خود، آن فرد را نکوهش کند! بعدها شعرش متحول شد و از این روش فاصله گرفت، اما باز هم اطرافیان اصفهانی از قلم و شعر او می‌ترسیدند. به‌طورکلی، حکیم شفایی بیانی شیرین، بذله‌گو و لطیفه‌پرداز داشت.  

انتهای پیام

دیگر خبرها

  • تاریخ حراج بعدی شمش طلا اعلام شد+شرایط
  • کشف یک سنگ که در دوران روم باستان بیشتر از طلا ارزش داشته است
  • بیش از هزار واژه پرکاربرد زبان بلغاری ریشه و اصالت فارسی دارند
  • هیچکس با کتف جراحی شده برنگشته، هیچکس هم در 9 سال 9 مدال نگرفته است
  • کشاورزی و سیستم‌های آبیاری ایران باستان
  • کشف جدید باستان‌شناسان: نگو حجر، بگو شجر!
  • کشف بقایای یک سکونتگاه 7 هزارساله در صربستان (+عکس)
  • تاریخ روز جهانی صلیب سرخ و هلال احمر ۱۴۰۳ + پیام و متن تبریک
  • ملک الشعراء حکیم شفایی، ادیب و پزشک نام‌آور اصفهانی
  • ثبت تقویم مسابقات کشوری دوومیدانی ایران در فدراسیون جهانی